در جهان امروز، توسعهی زیرساخت دیگر بهمعنای ساخت جاده، پل یا نیروگاه صرف نیست؛ بلکه بهمعنای ایجاد شبکهای هوشمند از داراییهای فیزیکی، دیجیتال و دانشی است که رشد پایدار اقتصادی را پشتیبانی میکند. در چنین بستری، جذب سرمایهگذاری خارجی (Foreign Direct Investment – FDI) نهفقط یک ابزار مالی، بلکه یکی از موتورهای اصلی نوآوری، ارتقای بهرهوری و بازتعریف زنجیره ارزش صنعت ساختوساز به شمار میرود.
گزارش UNCTAD (2025) نشان میدهد که بیش از ۴۵٪ پروژههای بزرگ زیربنایی در اقتصادهای نوظهور، بخشی از تأمین مالی خود را از طریق FDI جذب میکنند. اما اثر واقعی این سرمایهها در نقش تسهیلگر آنها بر انتقال دانش، فناوری و استانداردهای مدیریتی است.
بهعنوان نمونه، ورود سرمایهگذاران اروپایی در پروژههای حملونقل شهری آسیای شرقی، موجب انتقال مدلهای نگهداری پیشنگرانه (Predictive Maintenance) و سیستمهای مدیریت هوشمند ترافیک شد. دانشی که بدون حضور خارجیها، دههها طول میکشید تا بومی شود.
در صنعت ساخت نیز FDI به معنای تزریق «روش» است نه صرفاً «پول». سرمایهگذار خارجی معمولاً یکپارچگی زنجیره تأمین، کنترل کیفیت و شفافیت مالی را به همراه میآورد. این عناصر، اگرچه در نگاه اول بوروکراتیک بهنظر میرسند، اما در عمل، پایههای شکلگیری پروژههای پایدار و قابلاعتمادند.
صنعت ساخت، بهویژه در کشورهای درحالتوسعه، با چالشهایی نظیر نوسان قیمت مواد اولیه، ضعف تأمین مالی داخلی و نبود استانداردهای فنی پایدار روبهروست. ورود سرمایهگذاری خارجی میتواند ساختار این صنعت را از سه جنبه متحول کند:
نمونه بارز این اثر را میتوان در پروژههای زیرساختی امارات و عربستان در دهه اخیر دید، جایی که همکاری با شرکتهای اروپایی و آسیایی منجر به شکلگیری نسل جدیدی از پیمانکاران محلی با ظرفیت بینالمللی شده است.
FDI موفق، آن است که بتواند از «تأمین مالی» به «شراکت مبتنی بر دانش» تبدیل شود. تجربههای موفق جهانی، مانند برنامه Build Europe 2030، نشان میدهد که وقتی سرمایهگذار خارجی در کنار آوردهی مالی، دسترسی به شبکههای تحقیق و توسعه (R&D) و فناوریهای نوین (مانند BIM، IoT یا سیستمهای انرژی تجدیدپذیر) را هم وارد میکند، سطح بلوغ صنعت میزبان بهصورت جهشی افزایش مییابد.
در این میان، نقش دولتها و نهادهای تنظیمگر حیاتی است. سیاستگذاری هوشمند باید بهگونهای باشد که سرمایهگذار خارجی نه صرفاً سهمبر، بلکه دانشآور باشد. به همین دلیل، کشورهای پیشرو در جذب FDI مثل سنگاپور و هلند نظامهایی طراحی کردهاند که در قراردادهای مشارکت، الزام انتقال دانش فنی و مدیریتی به شرکتهای داخلی گنجانده میشود.
البته جذب سرمایهگذاری خارجی بدون چالش نیست. مطالعات OECD Infrastructure Outlook (2024) تأکید میکند که در نبود ساختارهای شفاف حقوقی، نظام مناقصه منصفانه و نهادهای نظارتی مستقل، سرمایهگذار خارجی تمایلی به ورود بلندمدت ندارد.
در برخی موارد نیز ورود سرمایههای کوتاهمدت، بهجای توسعه، منجر به شکلگیری «پروژههای نمادین بدون بازده پایدار» شده است.
در نتیجه، جذب هدفمند و بومیسازی سرمایه ضروری است. به این معنا که پروژههایی انتخاب شوند که با نیازهای واقعی کشور و مزیتهای محلی همراستا باشند نه صرفاً بهدلیل جذابیت عددی قراردادها.
در نظم اقتصادی جدید پس از ۲۰۲۵، الگوی غالب از جذب سرمایه بهعنوان یک جریان مالی، به سمت شکلدهی ائتلافهای توسعهمحور و سرمایهگذاریهای مشترک تغییر یافته است. الگویی که در آن، دولتها و شرکتهای داخلی، بخشی از ریسک و بازده پروژه را با طرف خارجی به اشتراک میگذارند. این مدل، علاوه بر پایداری مالی، منجر به مشارکت واقعی در تصمیمسازی و توسعهی ظرفیتهای داخلی میشود.
پروژههای مشترک زیرساختی در حوزه انرژیهای تجدیدپذیر، آبرسانی و حملونقل هوشمند، نمونههای موفق این الگو در کشورهای اسکاندیناوی، ترکیه و آسیای جنوبشرقی هستند.
در واقع سرمایهگذاری خارجی در زیرساختها، اگر هوشمندانه جذب و بهدرستی مدیریت شود، میتواند موتور تحول صنعتی و فناورانهی کشورها باشد. در دنیایی که رقابت دیگر نه بر سر منابع طبیعی بلکه بر سر ظرفیت دانشی و فناوری است، نقش FDI در صنعت ساخت از «تأمین مالی پروژهها» به «توانمندسازی ساختارها» ارتقا یافته است. بنابراین، توسعهی پایدار زیرساختی، تنها زمانی ممکن است که جذب سرمایهی خارجی با برنامهی روشن برای انتقال دانش، ارتقای استاندارد و توانمندسازی داخلی همراه شود وگرنه سرمایه، میآید و میرود؛ اما توسعه، باقی نمیماند.